مهلت بده مي روم... فقط پايت را بلند كن... غرورم را جمع كنم...
چه به راحتی رفتی و تمام من را با خود بردی
من تنها ، تمامم تو شد
تمامت را بالا آوردم ،
تکه تکه ، من از دست رفته را به خودم کوک زدم
درد کشیدم و تمام تورا بالا آوردم
درد کشیدم و تمام من از دست رفته را به خود پیوند زدم
درد کشیدم و تنها درد کشیده می فهمد درد کشیده را
تمامم بی حس است
تمام احساسم را برای تو خرج کردم و تمامم بی حس است
قفل قفلم
هیچ جای بدنم تکان نمی خورد
بی حس حسم
تنها مغزم که تا به حال کار نمی کرد کار افتاده است
این همه خاطره را یکجا از رو می خواند و مرور می کند
لحظه به لحظه
فکر به فکر
خیال به خیال
درد به درد
درد دارم و تمام بدنم بی حس است
این نبودت نیست که درد دارد
خاک بر سرم
من چقدر احمق بودم
تمام چیزی که اینقدر درد دارد
همین است
که من چقدر احمق بودم.....
نظرات شما عزیزان:
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |